یک روز با مشکات و وانیا
روز سه شنبه 14 آبان ماه هدیس جون کاری براش پیش اومده بود و مشکات آورد خونه ما تا با وانیا بازی کنه فکر کنم اونروز یکی از معدود روزایی بود که وانیا اصلا غر نزد با هم بازی کردن تلویزیون تماشا کردن صبحانه و نهار خوردن و ... اینم بگما مشکات خیلی دختر خانم و حرف گوش کنی بود چند تا عکس دارم ازشون میزارم ادامه مطلب البته روز قبلشم با هم پارک بودیم عکسهای پارک رو هم گذاشتم
خانم خانما دارن تلویزیون تماشا می کنن
ساعت 7.5 صبحه و دارن خوراکی میخورن
اینم بازیها و شیطنتاشون
اینم ابراز محبت عشقولانه مشکات وانیا رو می بوسه وانیام داره براش بوس میفرسته
اینجام مشکات داره به وانیا آب میده بخوره
اینم دو تا وروجک که دیگه از زور خستگی غش کردن
اینم یروز قبل از روزیه که مشکات مهمون خونمون بود و با هم رفته بودیم پارک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی