وانیاوانیا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات من و دخترم

جشن هالوین

حدودای اوایل آبان ماه تو آشپزخونه مشغول بودم که وانیا اومد گفت مامان هالوین یعنی چی گفتم هالوین یه جشن که تو کشورهای خارجی بمناسبت پاییز می گیرن و نمادش هم کدو هستش لباسهای عجیب غریب می پوشن ارایشهای و صورتکهای عجیب میزنن در کل هم خنده دار هم یه کوچولو ترسناک تا اینو گفتم وانیام گفت ولی من خیلی شجاعم اصلا هم نمیترسم میشه منم ببری، تو گروههای گردشگری یه چرخی زدم ببینم کدوم برنامه از همه فان تره و ترسناک نیست و آخر هفته باشه و بالخره برای روز پنج شنبه 11 آبان پیدا کردم هر چند اونروز صبحش باید میرفتم مدرسه جلسه اما گفتم خوب اشکالی نداره حالا خسته هم بشم مهم نیست صبح رفتم مدرسه وانیا پیش باباش موند و ساعت 11 و نیم اوردش پیش من و با هم رفتیم جشن ...
12 آبان 1396

آبان ماه

رسیدیم به ماه دوم از پاییز قشنگ، ماهی که تولد وانیا خانم هستش من سعی کردم گزیده اتفاقات ابان ماه رو تو این پست جا بدم البته واسه مراسم و جشنها پستای مجزا مینویسم اینجا روزمرگیهای ماه رو درج می کنم سال گذشته تو ماه آبان پدر شوهرم رو از دست دادیم و امسال برای مراسم سالگرد یه شب تو رستوران نایب بودیم و فرداش هم رفتیم ساوه، از اونجایی که سارا نوه عمه وانیا هم برای مراسم اومده بود کلی با هم بازی کردن و آتیش سوزوندن برای تولد وانیا هم کاپ کیک ساده سفارش دادم تا برای همکلاسیهاش ببره خودش که خیلی دوست داشت و کلی بهش خوش گذشته بود راستی برای سنجش جسمانی هم رفتیم خدا رو شکر مشکلی نداشت و برگه تاییدیه رو گرفتیم ... مراسم سالگرد پدربزرگ   ...
9 آبان 1396

مهر ماه در مدرسه چه گذشت

و اما مهر شد و سال تحصیلی رسما آغاز شد ساعت مدرسه با شروع سال تحصیلی از هفت و ربع صبح الی سه و ربع بعد از ظهر هستش وانیا صبحها حدوده ده دقیقه به هفت سوار سرویس میشه هم سرویسی هاش هم دو تا کلاس دومی هستن و یه کلاس پنجمی به نام آرینا که وانیا خیلی دوسش داره خدا رو شکر تو مسیر ترافیکی ندارن و زود به مدرسه میرسن روزهای دوشنبه ورزش دارن و وانیا با ذوق منتظر این روز میمونه تو هفته روزایی هست که یه کارایی باید تو خونه انجام بدن ولی بیشتر روزا آزادن از مدرسه که میرسه لباساشو عوض میکنه یه چیزی میخوره بعد یکم کارتن می بینه گاهی وقتا هم یکم تبلت بازی میکنه یا موزیک گوش میده بعد اگه کاری داشته باشه به کمک هم انجام میدیم و شام میخوره و یواش یواش برای خوا...
2 آبان 1396

اخرین هفته مهر

مهر ماه هم به همین سرعت گذشت و رسیدیم به آخرین پنج شنبه جمعه اون ، برای این دو روز هم برنامه ای ریختیم که به وانیا خانم خوش بگذره خستگی یه هفته مدرسه رو در کنه، برای همین روز پنج شنبه رفتیم شهربازی هروی کلی بازی کرد و بعدشم رستوران مورد علاقش پرپروک برای جمعه هم مادر دختری رفتیم سینما فیلم حقه باز دم دراز رو با هم تماشا کردیم هر چند وانیا خانم سینما رو نپسندیدند چون این اولین باری بود که سینما آزادی میرفت میگفت چقد سالن کوچیکه البته راست هم می گفت اگه سینما کورش و چارسو رفته باشی قطعا جای دیگه مورد پسند واقع نمیشه ... فان لند هروی تماشای فیلم سینمایی حقه باز دم دراز در پردیس سینمای آزادی ...
29 مهر 1396

جشنواره انار در بهشت رویایی

بی شک یکی از بهترین جاهایی که برای دوستداران طبیعت در تهران وجود داره همین باغ گیاهشناسی هست که به بهشت رویایی معروف شده ، و چه بهتر که این باغ گردی با یه اتفاق دیگه مثل جشن انار همراه بشه و بتونی یروز خوب رو اونجا بگذرونی و بهتر از اون اینکه با مهسا و مامانش بری طبق معمول عکسها ادامه مطلب... باغ گیاهشناسی یا همون بهشت رویایی جشنواره انار   و آخر گردش هم رفتیم رستوران بوف و اینم چند تا انار سرامیکی که از نمایشگاه جشنواره خریدیم     ...
27 مهر 1396

جشن روز کودک

با شروع مدرسه وانیا یکم شرایط برا بیرون رفتن عوض شده وانیا تا از مدرسه برسه خونه و لباس عوض کنه و یه چیزی بخوره حدودای ساعت 4 میشه و از اونجایی که ساعت 7 هم شام میخوره که برای خواب آماده بشه دیگه فرصتی برای بیرون رفتن نمی مونه بخاطر همین دیگه شرکت تو جشنهای وسط هفته یکم مشکله ، امسال کلی تو گروهها و کانالهای گردشگری سرچ کردم که یه جشن برای آخر هفته پیدا کنم خوشبختانه برای جمعه 21 مهر ماه جشنی در سعادت آباد برگزار میشد که وانیا رو بردم و کلی خوشش اومد و بهش خوش گذشت مخصوصا قسمت اجرای نمایش عروسکی و بازی هاش خیلی خوب بود برای هدیه روز کودک هم براش یه هدفون بی سیم گرفتم که بعضی وقتها باهاش موزیک گوش بده خودش چند وقتی بود که می گفت براش بخرم طبق...
22 مهر 1396

سفر ساوه

انتهای اولین هفته از مهر ماه میخورد به تعطیلات تاسوعا و عاشورا و از اونجایی که از این به بعد درس و مدرسه بطور جدی تری شروع میشه گفتیم تو این تعطیلات یسر بریم ولایت پدری وانیا خانم، برای وانیا خانم تجربه جدیدی بود چیدن سیب ،ریختن و جمع کردن گردو ، چیدن سبزی از باغچه و دادن غذا به ماهی ها همه و همه جالب بود عکسها رو میزارم ادامه مطلب ...   تهران هم که رسیدیم غروب تاسوعا بود که وانیا رو بردیم بیرون یه دوری زد     شام غریبان     اینم دو تا عکس چ...
12 مهر 1396

سفر قسمت هفتم - پراگ

آخرین مقصد سفرمون شهر زیبای پراگ پایتخت کشور چک بود هر چقدر از زیبایی و پویایی این شهر بگم کم گفتم تا پاسی از شب هنوز عابران در خیابان قدم می زدند و از هوای خوبش لذت می بردند بر خلاف شهرهای قبلی هتلمون در شلوغ ترین و مرکزی ترین خیابان شهر قرار داشت کافی بود فقط از در هتل بیایی بیرون و در چند قدمی به فروشگاههای بزرگ و رستورانهای زنجیره ای برسی اما در مورد ساختمون هتل هم باید بگم که خیلی قدیمی بود حتی هنوز به اسانسورهای جدید و بروز هم مجهز نشده بود خلاصه که خیلی خوش گذشت عکسها رو در ادامه مطلب ببینید ...   هتلمون خیابان اصلی شهر پراگ ...
11 مهر 1396

سفر قسمت ششم - قلعه پراگ

قلعه پراگ نه تنها یکی از بی نظیرترین مکانهای شهر پراگ بلکه کل دنیا محسوب میشه یه قلعه بی نظیر که بر فراز شهر پراگ واقع شده و از اونجا کل شهر دیده میشه فکر کنم بازدید از این قلعه چهار پنج ساعتی طول کشید ولی بازم بنظرم جا داشت که ساعاتی رو داخلش بگذرونی و ازش لذت ببری این قلعه همچنان محل سکونت رییس جمهوری این کشور هم هست و یه پرچمی بالای یکی از ساختمونای قلعه وجود داشت که توضیح دادند که هر وقت این پرچم برافراشته است به این معنی هست که رییس جمهوری در ساختمان محل سکونتش هست یکی از چیزای جالب هم که دیدیم تعویض گارد حفاظت جلوی درب قلعه بود که گفتند که اینکار هر روز راس ساعت 10 صبح انجام میشه و ما شانس اینو داشتیم که بتونیم این مراسم رو از نزدیک بب...
10 مهر 1396