وانیاوانیا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات من و دخترم

روز شمار وانیا

اینم تقویم سال 1396 امیدوارم روزای خوبی در انتظار وانیا و همینطور همه بچه ها باشه   اینم تقویم سال 1394 وانیا که خیلی دنبالش گشتم که چیز تک و قشنگی باشه امیدوارم که برگ برگ این تقویم برای دخترم شادی و سلامتی رو ارمغان بیاره وانیا خانم تو لحظه سال تحویل 3 سال و 4 ماه و 4 روز و 19 ساعت و 5 دقیقه گذر عمر رو تجربه کرده اینم تقویم سال 1393 که وانیا خانم تو لحظه سال تحویل 2 سال و 4 ماه و 4 روز و 13 ساعت و 17 دقیقه از ساعات عمرشو رو سپری کرده تقویم 1392- وانیا خانم لحظه سال تحویل 1 سال و 4 ماه و 5 روز و 7 ساعت و 21 دقیقه سن داشت ...
30 اسفند 1395

تولدای مهر ماهی

تو ماه مهر دو تا تولد دعوت شدیم یکی تولد رهام سولماز جون بود و اون یکی هم تولد دختردایی وانیا خانم بود هر دو خوب بود و کلی به وانیا خانم خوش گذشت البته بعد از تولد رهام همگی با هم به جشن روز کودک که پنگول و دوستاش اجرا میکردن رفتیم روز 27 مهر ماه هم تولد مشکات دوست صمیمی وانیا خانم بود که بعد از اتمام ساعت کاری من رفتیم خونشون و بهش تبریک گفتیم ... تولد رهام چهارشنبه 16 مهر ماه پنج شنبه 17 مهر ماه تولد مهسا دوشنبه 27 مهر ماه وانیا خانم خوشحال از اینکه برا دوستش گل خریده از همه مهمتر که یادم رفت بنویسم تولد بابای مشکات و وانیا بود که رفتیم خونه مشکاتینا و یه جشن کوچیک گرفتیم و طبق معمول دخترا شمع و فشفشه با...
30 مهر 1394

مهمونی روز جهانی کودک

 چند روز قبل از روز جهانی کودک تصمیم گرفتیم دوستامونو دعوت کنیم و یه مهمونی کوچیک راه بندازیم خیلی خوش گذشت دیگه بچه هامون یکم بزرگتر شدن و بیشتر تو مهمونیا بهمون خوش میگذره جای محبوبه و پرنیا خالی بود که نتونستن بیان ... با وانیا خانم رفتیم کیک و شمع بخریم وانیا و دوستاش و کیک باب اسفنجی ... اینم میز ناهارمون مرسی از همه دوستامون که لطف کردن و تشریف آوردن   ...
14 مهر 1394

گشت و گذارهای تابستونی مهسا و وانیا

تابستون امسال علیرغم شاغل شدن من و کلاسهای زیاد مهسا یه چند باری با هم بیرون رفتیم و کلی خوش گذشت از همه بیشترم به وانیا و مهسا تو ادامه مطلب با عکس توضیح میدم که کی و کجاها رفتیم ...   یروز خوب با مهسا و زندایی و خاله تو سرزمین عجایب مهمونی خونه ناهید جون مهمونی روز دختر خونه ما پاساژ کوروش و تاتر خاله سوسکه باغ پرندگان بازم پاساژ کوروش و اینبار انیمیشن باب اسفنجی با دوبله همزمان باغ موزه قصر و جشنواره طهران در قصر خیلی خوب بود از موزه زندان قصر دیدن کردیم عکس قدیمی انداختیم موسیقی زنده اجرا کردن شام خوردیم خلاصه شب خیلی خوبی بود ...
31 شهريور 1394

گذر روزهای اردیبهشتی و خردادی

روزهای اردیبهشت و خرداد از بهترین روزای سال محسوب میشه هوا خوب و روزها هم بلنده ما هم سعی کردیم که حداکثر استفاده رو از این روزهای خوب بکنیم وانیا بطور رسمی از روز اول اردیبهشت مهد کودک میره خیلی خوب باهاش کنار اومده و دوس داره فقط یکم صبحها بد از من جدا میشه ولی وقتی من میام دیگه مشکلی نداره من کلا سه روز باهاش رفتم مهد و از روز دومش هم رفت کلاس و ازم جدا شد سعی کردم تمامی مهمونیها و جاهای تفریحی که رفتیم رو عکساشو بزارم ادامه مطلب ببینید ... 31 فروردین ماه و روز آشنایی با مهد کودک یه شب محمد و خانوادش اومدن خونمون عید دیدنی ا یه شبم مشکات و مامان باباش اومدن عیددیدنی ولی وانیا خانم خواب بود مهمونی دوره خونه شیما ...
31 خرداد 1394

41 ماهگی

امسال وانیا خانم یکم با مفهوم عید آشناتر شده بود و بیصبرانه منتظر بود تا عید بیاد و بقول خودش مهمونی بریم و جایزه بگیریم( منظورش عیدی بود ) ساعت سال تحویل بعد از نیمه شب بود و وانیا خواب بود تعطیلات عید برای من که قرار بود از اردیبهشت سر کارم برگردم وقت مغتنمی بود تا با وانیا بگذرونم اخر ماه هم از فرصت استفاده کردیم و یه مهمونی با دوستامون به مناسبت روز مادر ترتیب دادیم خلاصه کلی خوش گذشت عکسا رو طبق معمول ادامه مطلب ببینین   چهارشنبه سوری وانیا خانم و هفت سین وانیا خانم روز اول عید حاضر شده بره خونه بابا بزرگاش خونه مادر بزرگ مادری خونه مادر بزرگ پدری و تولد مادربزرگ عید دیدنی ...
27 فروردين 1394

گشت و گذارهای عیدانه

هوا تو هفته اول عید خیلی بارونی و سرد بود وانیام همش بهانه پارک رو میگرفت اوایل هفته دوم هوا کمی بهتر شد مام تصمیم گرفتیم از فرصت استفاده کنیم یه عصر رو رفتیم هفت حوض و گشتی اونجا زدیم و شام خوردیم و اومدیم خونه روز یکشنبه نهم فروردین ماه وانیا رو بهمراه مهسا بردم بوستان جوانمردان برای دیدن برنامه عیدانه عمو پورنگ خیلی شلوغ بود با اینکه 2 ساعت قبل برنامه اونجا بودیم ولی تو ردیفهای انتهایی جا برای بچه ها پیدا کردیم بعد از برنامه هم تو پارک یه دوری زدیم و بچه ها کلی بازی کردن دو روز بعدشم رفتیم جشنواره برج میلاد اونجام خیلی خوب بود و خوش گذشت روز پنج شنبه هم که سیزده بدر بود و بازم کلی خوش گذشت هوا هم خیلی خوب بود باضافه اینکه پارکی که رفته بو...
16 فروردين 1394

یه مهمونی کوچولو

طی یک اقدام ضربتی تصمیم گرفتیم یه مهمونی کوچولو به مناسبت سه سال و سه ماه و سه روزگی وانیا بگیریم و چند تا از دوستاشو دعوت کنیم تا چند ساعتی رو با هم خوش بگذرونیم روز دوشنبه به دوستامون خبر دادیم و رفتیم بیرون خریدمونو کردیم و با حدیث هم صحبت کردم که کیک درست کنه دوستامون روز سه شنبه از ظهر اومدن چای خوردیم و گپ زدیم بعدشم نهار خوردیم و بچه ها بازی کردن و رقصیدن و بعدشم کیک آوردیم کلی با شمع و فشفشه ذوق کردن فقط جای علی و مامانش خیلی خالی بود که نتونستن بیان به من و وانیا که خیلی خوش گذشت امیدوارم به دوستامونم به اندازه ما خوش گذشته باشه ... وانیا و دوستاش در حال بازی اینم میز خوراکی مخصوص بچه ها دخترای کتابخون ...
28 بهمن 1393