وانیاوانیا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

خاطرات من و دخترم

چهارشنبه سوری

1393/1/5 11:28
نویسنده : مامی وانیا
535 بازدید
اشتراک گذاری

تو این پست میخواییم یکم برگردیم به عقب و بریم روز سه شنبه اخر سال 92 یا همون چهارشنبه سوری خودمون طبق معمول همیشه دیدیم آقایون همسرا درگیر کارهای خودشون هستن و بیرون رفتن تنهایی هم خطرناکه بخاطر همین تصمیم گرفتیم این روز رو تو خونه و با دوستان سپری کنیم بخاطر همین رفتیم خونه زهرا جون من و شیما و هدیس با هم و تداعی خانم هم یکی دو ساعتی بعد از ما اومد زهرا جون زحمت کشیده بود و برای نهار پیتزا درست کرده بود خیلی خوش گذشت تا حدودای ساعت 8 شب اونجا بودیم گفتیم و خندیدیم و بچه هام طبق معمول شیطنت کردن از همین جا دوباره از زهرا و دختر گلش تشکر میکنیم و امید داریم که این جمعها بازم تکرار بشه ...

وانیا خانم و دوستاش در کنار همدیگه

اینجام وانیا تو تخت مه سما خوابش برده بود بعد مه سما و رهام هر چی اسباب بازی بود داشتن میریختن تو تخت روی سر وانیا

زهرا جون بازم ازت ممنونیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)